بی بی دوست
بیبی دوست، زیارتگاه و مکانی مقدس واقع در 20کیلومتری شرق شهرستان زابل و 10کیلومتری دهستان بنجار، در شمال روستای قاسمآباد، در کنار جادهای منتهی به شهر مرزی دوستمحمد در مرز افغانستان که زنان ضمن زیارت آن، آداب و آیینهای خاصی را به جا میآورند.
این زیارتگاه بر روی یک تپۀ باستانی که به عقیدۀ برخی متعلق به عصر اشکانیان است، در کنار بستر رودخانۀ «نیاتک» قرار دارد. برخی نیاتک را به معنی نیتگاه میدانند (جایی برای نیتکردن). در اطراف این تپه، مانند هر تپۀ باستانی دیگر، خردهسفالهایی وجود دارد که بسیاری از آنها به نظر باستانی میآیند. در کنار زیارتگاه، قبرستانی قدیمی هست که با وجود دایربودن، بقایای قبرهایی با قدمت بسیار طولانی، در آن به چشم میخورد.
در نظر بسیاری از اهالی منطقه نام اصلی بیبی دوست، فاطمه و کنیهاش حسینی (موسوی) است و نام پدرش سید صالح، معروف به آتشنفس بوده است. ازآنجا که سید صالح به تنها دخترش، فاطمه، علاقۀ بسیاری داشت، وی را با عنوان «بیبی دوستداشتنی» یا همان «بیبی دوست» معرفی میکرد (شماری ... ، 31-32).
مزار بیبی دوست در نزد مردم سیستان از ارزش و احترام ویژهای برخوردار است و به نامهای بیبی نوروز، بیبی سهشنبه، بیبی نور، بیبی حور و بیبی تندوری هم معروف است (همان، 32). در سیستان بالاترین لقبی که به زن میدهند، «بیبی» است. زنان سادات و خوانین را نیز بیبی مینامند. همچنین مادربزرگها در سیستان عنوان بیبی دارند و بسیار مورد احتراماند. این لقب بههیچوجه به یک زن معمولی داده نمیشود، هرچند دارای ثروت و شوکت باشد. چادر بیبی بهگونهای حرمت دارد که گاهی میتواند قاتلی را ببخشاید؛ اگر کسی درصدد قتل یک نفر باشد و بیبی نزد او برود و بخشش فرد را طلب کند، از قتل طرف مقابل صرفنظر میشود. چادر زنان در سیستان حرمت مخصوصی دارد؛ اگر دو دسته عزم جنگ داشته باشند و یک زن در وسط بنشیند و گوشۀ چادرش را پهن کند و آنها را به چادرش قسم بدهد، محال است که زدوخوردی صورت بگیرد (همان، 35).
بیبی دوست زیارتگاهی کاملاً زنانه و مهمترین آنها در سیستان، و مورد وثوق، رجوع و احترام شیعه و سنی است. ورود آقایان به آنجا ممنوع است و اعتقاد عامه بر این است که اگر مردی پا به داخل آن بگذارد، عقیم میشود. زن حامله هم حق ورود به داخل آن را ندارد؛ اگر زن حاملهای داخل صحن بیبی شود و بچهاش پسر باشد، پس از زایمان، لکهای روی بدن بچه پدید میآید. نقل میشود که برخی رعایت نکردهاند و نوزاد آنها دچار نقص عضو شده است (گلستانه، 99). ممنوعیت ورود زن باردار معمولاً در همۀ زیارتگاههایی که ورود مردان بدانجا ممنوع است، اعمـال میشود (شـاملو، ذیل بیبی شهربـانو؛ نیز نک : ه د، بیبی شهربانو).
عدهای بیبی دوست را خواهر امیران صاحب (در خاک سیستان افغانستان) میدانند (گلستانه، 100؛ رئیسالذاکرین، 58). بعضی دیگر میگویند این مزار متعلق به خواهر میر اقبال سیستانی است که مزارش در لاش و جوین، منطقۀ مرزی ایران و افغانستان، واقع است؛ میر اقبال شاگرد شیخ احمد جام بوده و صاحب رسالۀ چهل مجلس است که در آن، سخنان استاد خود را در 40 جلسه آورده است. عدهای نیز این مزار را متعلق به یکی از نوادگان دختر امام حسن (ع) میدانند (همانجا). برخی هم او را با قاضی عبدالله کندرکی، از عارفان سدۀ 9 ق / 15 م، مرتبط میدانند. بعضی دیگر بیبی دوست و میر اقبال را فرزندان میرداماد و خواهرزادههای شاه عباس اول صفوی معرفی میکنند (شماری، 32). برخی نیز اینجا را یکی از معابد آیینهای مهرپرستی میدانند؛ هرچند که نشانههای مهرابههای مهری در این بنا دیده نمیشود (گلستانه، 99، 100).
در سیستان مانند دیگر مناطق ایران، آب از احترام بسیاری برخوردار است، به گونهای که معتقدند آب مهریۀ حضرت فاطمۀ زهرا (ع) است و بههیچوجه نباید آلودهاش کرد؛ به عنوان مثال، کسی حق ندارد آب دهان در آب جاری بیندازد. این احترام به آب و همجواری این زیارتگاه با بستر یک رودخانه و کلمۀ بیبی برای زیارتگاه بیبی دوست، البته معبد اناهیتا را به خاطر میآورد (شماری، 34).
در میان عامۀ مردم، این باور رایج است که در زمانهای قدیم، برادر و خواهری از تبار سادات مشغول شبانی بودهاند که مردی به آنها متعرض میشود و به طمع دختر به آنها حمله میکند. دختر پا به فرار میگذارد، اما پس از چندی از نفس میافتد و چون خسته و درمانده خود را در معرض خطر آن مرد میبیند، دست به دعا برمیدارد و میگوید: «ای زمین مرا دریاب»، و بعضی گفتهاند: «ای درخت مرا دریاب»؛ و در این لحظه زمین به خاطر پاکی و صداقت او دهن بازمیکند و او را در خود فرومیبرد و گوشهای از چادر یا جامهاش بیرون میماند. از آن زمان به بعد، جایگاه فرورفتن او در زمین به زیارتگاه تبدیل میشود و پاکی و نجابت آن دختر زبانزد خاص و عام میشود. برادر بیبی نیز دواندوان از پی خواهر میآید و در نزدیکی ناپدیدشدن بیبی، از فرط تشنگی و خستگی جان به جانآفرین تسلیم میکند. براساس روایتی دیگر وی نیز ناپدید میشود (گلستانه، 101، پانوشت 2؛ رئیسالذاکرین، 57). عدهای نیز معتقدند برادر بیبی بعدها در این مکان فوت کرده و دفن شده است. قبر برادر بیبی تا حدود 30 سال پیش بنایی نداشت و به قول اهالی، زنی فرزندش را برای شفا به آنجا میبرد و در خواب میبیند که فرزندش شفا یافته است. این زن پس از شفای فرزندش اقدام به ساخت بنا برای مقبره میکند (شماری، 36). بعضی دیگر میگویند که این مکان، محل استقرار و مردن اسب بیبی بوده است، نه برادر او.
براساس روایت دیگری، هنگامی که خواهر و برادر مشغول شبانی بودهاند، رهگذری با شتری که بار خربزه داشت، از آنجا میگذرد و دختر برای رفع تشنگی خود و برادرش از او طلب خربزه میکند و مرد امتناع میکند و به راه خود میرود و دختر دست به آسمان میبرد و میگوید: الٰهی که همۀ بار شترت مار و عقرب بشوند! چندی بعد مرد که میبیند همۀ بار شترش مار و عقرب شدهاند، به آنها حملهور میشود و بقیۀ داستان (رئیسالذاکرین، 57- 58).
روایت دیگر این است که مرد پس از شنیدن نفرین بیبی به راه خود ادامه میدهد و هنگامی که به منزل میرسد، میبیند که همۀ بارش به جای خربزه و هندوانه مار و عقرب است. مرد برای شکایت از بیبی، نزد پدرش سید صالح میرود و از وی گلایه میکند. سید صالح از اینکه دخترش از نیروی معنوی خود سوء استفاده کرده است، بهشدت ناراحت میشود و میگوید: اگر بیبی را بگیرم میکشم. این خبر به گوش بیبی میرسد و بیبی فرار میکند. از طرفی پدر و مادر بیبی که میبینند بیبی گم شده است، به سید حسین، برادرش میگویند: میروی و تا بیبی را پیدا نکردهای، به خانه برنمیگردی. سید حسین منزل به منزل و پرسانپرسان به دنبال خواهرش میرود تا اینکه پس از چند روز، در همین منطقهای که بیبی دفن شده است، او را میبیند و از فرط خستگی به خواهرش میگوید: بایست وگرنه میکشمت! در حالی که قصدش فقط بازگرداندن او بوده است. بیبی که بـهشدت تـرسیده بـود، از خدا میخواهد که زمین دهن بـازکند تا پنهان شود و به اذن خدا این کار صورت میگیرد (شماری، 32-33).
در روایت دیگری بیان شده است که در گذشتههای دور، 3 خواهر وارسته و مؤمن به نامهای بیبی دوست، بیبی نور و بیبی حور، از دست لشکر کفار فرار میکنند و کفار به تعقیب آنها میپردازند و چون دشمنان نزدیک میشوند، بیبی دوست که از دو خواهر دیگرش عقبتر بود، از خداوند میخواهد که او را در زمین فروببرد. دو خواهر دیگرش هم در نزدیکی شهر بیرجند به زمین فرومیروند و از دست کفار در امان میمانند و از آن زمان، این 3 مکان مورد احترام مردماند (همانجا). ماجرای حملۀ مرد / دشمنان / کافران به بیبی و فرار و استمداد از زمین / کوه و فرورفتن در آن، دربارۀ بیشتر بیبیهای دیگر نیز مشهور است (نک : ه د، پیرسبز چکچکو؛ نیز شهمردان، 166-167؛ سروشیان، 204).
نحوۀ پدیدآمدن این مزار با داستان مزار شیخ حسن و مزار امامزاده زید در افغانستان شباهت تام دارد. ظاهراً یک نوع پیوستگی انتسابی میان این مزارات و مزار میر اقبال، واقع در منطقۀ لاش و جوین، موجود است و همۀ آنها نیز از اعقاب دختریِ امام حسن (ع) شناخته میشوند (رئیسالذاکرین، 58).
در کنار قبر بیبی، درخت گز کهنسالی چنان ریشه دوانده و تنومند شده که سراسر صحن را فرا گرفته و ابهت فراوانی به آن بخشیده است. این درخت گز در میان مردم تقدس و احترام فراوانی دارد و به شاخههای آن نذر و نیاز و دخیلهای فراوانی بستهاند و معتقدند که اگر بیبی خواستۀ آنها را اجابت کند، پارچه باز میشود. احدی حق ندارد به آن درخت گز بیاحترامی کند و یا شاخهای از آن را بشکند. باور عموم بر این است که اگر کسی شاخهای از درخت بشکند، سزای کار خود را میبیند و حتماً بهسختی مجازات خواهد شد.
درخت گز در سیستان از حرمت و تقدس ویژهای برخوردار است. طبق یک رسم باستانی، چنانچه دختر باکرهای بمیرد، پیش از آنکه جسدش را در قبر بگذارند، ابتدا او را به عقد یک درخت گز درمیآورند و آنگاه او را به خاک میسپارند. این مراسم بهطور کامل و با جزئیات تمام صورت میگیرد؛ عاقدی بالای قبر حاضر میشود، خطبۀ عقد را جاری میکند و از ولی دختر (متوفا) رضایت این کار را میگیرد، سپس جنازۀ دختر را داخل قبر میگذارند.
همچنین پس از اسلام آوردن مردم سیستان، رسم بر این بود که هرکس در گوشه و کناری خواب یکی از اولیا را میدید، آنجا را نشان میکرد و بنایی برای آن حضرت میساخت و درخت گزی نیز در کنار آن مینشاند که دیر یا زود بزرگ و تنومند میشد و مردم به شاخههای آن دخیل میبستند. هماکنون در منطقۀ سیستان قدمگاهها و زیارتگاههای بسیاری وجود دارد که کنار هریک، درخت گزی قد کشیده و تنومند شده است. مانند زیارت ابوالفضل در ده کرمی، بخش شیبآب زابل؛ زیارت پیر سبز در روستای پیر سبز زابل؛ زیارت حاجی در روستای زیارت شهرستان سراوان؛ و زیارت میر مبارک در دهستان چانف شهرستان نیکشهر. هیچکس حق ندارد به درختان گز زیارتگاهها و حتى گزهای اطراف آسیب برساند و یا آنها را قطع کند.
همچنین درخت گز بهسبب مقاومت بالای آن، مهمترین پوشش گیاهی و حفاظ امنیتی در برابر توفان شن و بادهای 120روزه است.
جایگاه و تقدس درخت گز در این سرزمین، ناخودآگاه یادآور نقش شاخۀ این درخت در سرنوشت پهلوان نامی این سرزمین، رستم زابلی، و نبردش با اسفندیار است.
رسم دیگری که در کمتر جایی دیده شده، این است که زنگولههای بزرگ و کوچک فراوانی به رسم نیاز، به سر جایجای شاخههای متعدد درخت آویزان کردهاند؛ چنانکه منظرۀ عجیبی را باعث شده و زوّار هنگام حرکت به دور مقبره با تکاندادن شاخهها باعث به راه افتادن طنین صداهای دلنوازی در فضا میشوند. بعضی عقیده دارند که این رسم از بازماندههای باورهای بودایی است.
در کنار درخت گز، گودالی قرار دارد که زائران برای شفا از خاک آن استفاده میکنند و آن را با خود میبرند. روی مقبره با پارچۀ سبزی پوشیده شده است و زنان و دختران زائر گوشهای از پارچه را میبُرند و بهعنوان تبرک با خود میبرند و اگر مرادشان حاصل شد، یک شال سبز یا پارچۀ سبز کامل برای بیبی میآورند. در گوشۀ صحن، محل شمعسوزی قرار دارد که همیشه روشن است و مردم در آن شمع روشن میکنند. طبق یک رسم کهن، نوعروسان سیستانی در روز سوم عروسی برای دعا و به نیت خوشبختی، به زیارت بیبی میروند و در شمعسوز، شمع روشن میکنند. البته شمع روشنکردن منحصر به نوعروسان نمیشود، بلکه همۀ مردم مبادرت به چنین کاری میکنند.
بیماران بسیاری نیز برای شفای خود به این زیارتگاه میآیند، بهویژه بیمارانی که پزشکان از بهبود آنها قطع امید کردهاند و نیز بیماران مبتلا به هاری، صرع و غَش زیاد. بیشتر بیماران معمولاً خود را به درخت گز بیبی میبندند و شب را تا صبح، آنجا دخیل بیبی میمانند. مردم بسیاری شهادت میدهند که بیماران لاعلاج فراوانی از بیبی شفا گرفتهاند و پس از آن، زائر هرساله یا همیشگی آن شدهاند (شماری، 35-36).
در ایام نوروز، زنان بسیاری از گوشه و کنار سیستان، بهویژه از شهرها و روستاهای اطراف مثل زابل، زهک، بنجار و هیرمند، مهمان بیبی میشوند و بعضی نذر سالانه ادا میکنند که رایجترین آنها قربانیکردن بز، گوسفند و حتى گوساله، و پختن نـان محلی است. زنان در بعدازظهر سهشنبه یا صبح چهارشنبه در همانجا یک نوع نان محلی به نام «تفتو» یا «تبدو» که کلفت و پرمغز است، میپزند و میان زوار و نیازمندان توزیع میکنند. یکی از معمولترین و معروفترین نذرهای آنجا «نذر بیبی تندوری» است؛ به این صورت که طنابی به دور گردن بیمار یا صاحب نذر میبندند و سر دیگرش را به درخت گز گره میزنند. چنانچه نیت آنها برآورده شود، به سراغ 3 تنوری میروند که در کنار مقبره قرار دارد؛ دور آنها را آب و جارو میکنند و نان میپزند و میان زائران بهصورت خیرات تقسیم میکنند. رایجترین خواستهها و نیتهای زوار شامل نیت بارداری برای زنان نازا، گشایش بخت برای دختران دمبخت، گشایش کار و رزق و روزی همسران، و شفای بیماران است.
شلوغترین روزهای آنجا روزهای چهارشنبه و شبهای جمعه است که بیبی بیشترین زوار را دارد. در ایام محرم هم در آنجا مراسم سوگواری برگزار میشود و همهساله در اربعین شهادت امام حسین (ع) نیز هیئتهایی به زیارت بیبی دوست میآیند و به مدت دو شبانهروز به سوگواری و سینهزنی میپردازند و با ادای نذر و قربانی، حاجاتشان را طلب میکنند (همانجا). هرچند که بیبی دوست یک زیارتگاه زنانه است، اما مورد احترام و اعتقاد فراوان مردان نیز هست؛ چنانکه مردان، بهویژه تازهدامادها، بهواسطۀ دختران، همسران و عروسشان نذر خود را به بیبی ادا میکنند. آرامگاه بیبی دوست در میان مردم سیستان، خراسان و نیز عدهای از مردم افغانستان دارای اهمیت خاصی است و معتقدان بسیاری دارد (همان، 35). اهمیت بیبی دوست در میان مردم افغانستان، شاید بهسبب انتسابش به میر اقبال باشد.
مقبره را اهالی محل با تشکیل هیئت امنایی از افراد مورد اعتماد اداره میکنند و یک نگهبان هم از طرف ادارۀ اوقاف و امور خیریه در آنجا مأمور است. مقبره تا 1385 ش، از یک چهاردیواری ساده و یک قبر تشکیل میشد، اما پس از آن، روی قبر یک ضریح قرار دادند که به نظر میآید هیچ تناسب و قرابتی با فضای آنجا نداشته باشد (همان، 33، 36).
مآخذ
رئیسالذاکرین، غلامعلی، کندو، مشهد، 1370 ش؛ سروشیان، جمشیدسروش، فرهنگ بهدینان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1356 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1389 ش، حرف «ب»، دفتر سوم؛ شماری از مقبرههای استان سیستان و بلوچستان، پژوهش گروهی بنیاد ایرانشناسی، تهران، 1390 ش؛ شهمردان، رشید، پرستشگاه زرتشتیان، بمبئی، 1336 یزدگردی؛ گلستانه، مزار، سور و سوگ در سیستان، مشهد، 1388 ش.